۱۳۸۶ شهریور ۸, پنجشنبه

خانه ی نو

به نام خدا
با توجه به مشکلی که برای « پرشین بلاگ » پدید آمد ، از این پس ، مطالب وبلاگ « شریعت عقلانی » را در این جایگاه جدید نیز ارائه می کنم .
آرزوی من ، توجه دوستان و صبر و حوصله ی آنان است تا هر مطلبی در جای خود و با پژوهشی در خور ، ارائه شود . نقد و نظر علمی دوستان ، هدیه ای گرانبها است که با لطف خود ، به من هدیه می کنند و پیشا پیش از همه ی مخاطبان گرامی و منتقدان عزیز ، تشکر می کنم .
البته پاسخ به نظریات و توقعات ، در مواردی که از پیش تحقیقاتی کرده باشم ، ممکن است . اما اگر محتاج بررسی های گسترده و جدید باشند ، طبیعتا باید انتظار داشته باشند که نگارنده ، بر اساس اولویت بندی های خود به مسائل بپردازد و علی القاعده ، تاخیر نسبتا طولانی را باید بپذیرند .
به امید دیدار ................. احمد قابل ..................فریمان ............. 10 شهریور 1386

۹ نظر:

ناشناس گفت...

امکان ورود به وبلاگتان نیست لطفا راهنمایی نمایید

nasime گفت...

سلام آقای قابل
نظر شما را در مورد مطلبی میخواستم بدانم
مطلب را میتوانید اینجا بخوانید:
http://www.khodnevis.org/persian/permalink/8272.html

اگر باز نشد چون فیلتر هم هست مطلب را عینا اینجا می آورم:

اخیراً آقای گنجی از روشنفکران مذهبی نگرشی را در باره اسلام مطرح کردند که گرچه کم و بیش سابقه داشته و خود ایشان نیز قبلاً آن را بیان کرده بودند اما تا کنون به این روشنی و صراحت و مختصر و مفیدی بیان نشده بود. ایشان اظهار داشتند که قرآن ساخته ذهن خود محمد است نه کلام خدا! این درک و استنباط آقای گنجی تلاش دیگری است برای سازگار کردن ناسازگاری‌های فراوان و گاه عجیب و غریب اسلام با حقایق و واقعیت‌های جامعه بشری و توجیه اشتباهات بی شمار علمی در قرآن. در واقع نیک که بنگریم می‌بینیم که اسلام در هر زمینه‌ای که اظهار نظر کرده و یا قانونی صادر کرده مشکلات بزرگ و کوچکی پدید آورده و از همان روز اول که نطفه اسلام بسته شد انواع و اقسام مشکلات عقلی و منطقی و اخلاقی پدید آورد و باز از همان روز اول یکی از بزرگترین تلاش‌های پیامبر اسلام پاسخ به این شبهات و حل و رفع مشکلات منطقی و اخلاقی اسلام بود و هر جا که خود پیامبر کم می‌آو.........

----------------
نظر شما در مورد آن آیه از سوره بقره و کشتن شاعران به فرمان محمد و...چیست؟

امیدوارم مطلب کامل باز شده باشد

Unknown گفت...

سلام
مطالب قبلی که مدت این چند سال در وبلاگتون داشتینو چطدری میشه خوند؟

candyboy گفت...

با سلام به محضر استاد بزرگوار وفقیه نو اندیش جناب آقای احمد قابل زادالله فی عمره .اینجانب با آرزوی بهره مندی وافی وقبولی طاعات برای شماودیگر عزیزان خواننده ،میخواهم مباحثی چند رادر رابطه بااین نوع نگرش فقهی اظهار نمایم.اولا بنده دانشجوی کارشناسی رشته حقوق میباشم وباتوجه به دیرینگی علاقه ام به احکام اسلامی وآیات قرآن کریم وسنت پیامبر واهل بیت علیهم السلام همواره بدنبال رسیدن به آراوایده های دین محور بوده ام .بعد از ورود به دانشگاه وآشنایی بیشتر با فقه سنتی اسلامی،علاقه ام بیشتر شده در پی کسب بهره مندی بیشتر به مطالعات گسترده تری دست زدم.در دنیای آزاد واقیانوس بیکران مجازی شبکه اینترنت نیز در همین مسیر قدم نهادم و سایت های مراجع فعلی (عموما دگر اندیشانه تر)را مورد تفحص ومطالعه قرار دادم تا اینکه به وبلاگ شریعت عقلانی رسیدم وبنوعی گمشده خویش را یافتم.دین خرد محور بزرگترین رهیافت اندیشه برای گسترش دین و غلبه بر دیگر آرا با توجه به برداشت های متمدنانه ی امروزین است.حال باتوجه به اینکه این قلم مجازی سبکدست قصد ملال خاطروایذای شما وخوانندگان را ندارد،بسراغ سوالات میروم که ذهن کنجکاوواندیشه محورمن سراسیمه جوابشان را از من میطلبد؛نه کاسه صبری داردونه جگری که بررویش دندان گذارد!البته شاید برخی سوالات همان ایضاح نظریات پیشین جنابعالی است. 1-مسلما اندیشه برتری شادی ونشاط بر غم،مبتنی بر فطرت انسانی است وفارغ از هر دین ومسلکی مورد پذیرش جامعه انسانی است.اما این کلی گلی دیگر شرط کافی نیست بلکه شرط لازم است.وقتی نام شادی برده میشود بایستی وسایل وابزار ابراز آن نیز مورد اشاره قرار گیرد ونحوه ابراز آن که از حد تعادل خارج نشود وبه افراط وتفریط نگراید ،بیان شود.حال جوان امروز که شاید بنیادی ترین نیاز خود را بیان احساسات وشادی نهفته خود در درون اجتماع وبشکلی قانونی وامن میداند،بکدامین شکل به این راه پای گذارد تا بر مسیر سرزنش های جامعه و بعضا برخوردهای قهری مبتلا نگردد.باچه صورت وسیرتی هم خوشحال شود هم نگران برخوردهای متعاقب اعمال خود نباشد؟!بنابراین من بعنوان فردی از افراد این قشر کثیر که برخی از آنان باافسردگی های عمیق وموقتی وانواع ناراحتی های فروخورده مبتلا هستند منتظر ارائه ی راه چاره از دیدگاه خردمحور شما هستم. 2-اخلاق وبیانات اخلاقی دین نمیشناسد هرچند دین به ارشاد مکارم وکمالات اخلاقی بپا میخیزد امااخلاق نمیسازد بلکه این خرداست که فطرتا انسان را متخلق به اخلاق انسانی وفضائل آن میسازد.حال ما در زمانه خود با کمی تامل متوجه بروز این عقیده در سلوک جهانی انسان متمدن امروز میشویم که بدون هیچ شناختی از نوع عقیده ومرام طرف مقابل به وی احترام میگذارد وبرای وی کرامت انسانی قائل است.ولی در سنت جاریه کشور ما وبرخی دیگر از کشورهای اسلامی باهمان برداشت سطحی نگر وتکیه بر ظاهر الفاظ،هر نوع تلقی نوع از دین وروابط الهی رابه چوب کفر وعناد وخیانت میراند که مایه تاسف است.برای ما وشما ثابت است که این برخورد،رهیافت ما از دین خرد محور نیست.حال وظیفه ما که هم شریعت عقلانی را پذیرفته ایم وهم بر مبنای ایدئولوژیک وعقاید اصلی وپایه ای خود با آنان اختلاف داریم ولی در بسیاری اخلاقیات که در دین تازه بنیان یافته ی آنان نیز بر آن فضایل اشاره رفته است،باآنان هم سخنیم ،در مورد نحوه ی سلوکمان با آنان چیست؟اشاره ویژه من به عقاید اخلاقی بهاییان که گاهی نحوه تعامل وزندگی باآنان از سوی برخی شرعمداران مرا ناخوش می آید.نظر شما رادررابطه با نحوه تعامل با ایشان دیگر دگر اندیشان ونوکیشان خواستارم. ادامه دارد

candyboy گفت...

3-امروزه قاعده برابری حقوق انسانی وقراردادی زن ومرد برای همه خرد محوران ثابت گشته است وتوضیح چندانی نمیخواهد.اینکه کشور ما تا چه حد به این براری وموازنه بها داده است،باتوجه به تاریخ حقوقی وفقهی خود میتوان پی برد که آن برابری مورد باور خرد محور هنوز راه فراوانی در پیش دارد.زنان در سه حوزه سیاست،جامعه وخانواده محدودیت برای پیشرفت وبالندگی را حس میکنند.چیزی که در دنیای متمدن امروز امری متباین با حقوق انسانی وکرامت اخلاقی است.باتوجه به گسترده شدن نفوذ بانوان در نقش های کلیدی این سه حوزه علیرغم تمای محدودیتها وبرخوردهاوبالارفتن بهره مندی خانواده وجامعه از آنان باوجود برخورد سنتی با حقوقشان که باید متناسب با تکالیف ارتقایابد،دیگر وقت آن نرسیده است که اندیشه برتری حقوق زنان بر مردان را ترویج داده وبرخی اصول فمینیستی راارج نهیم؟مسلما اندیشه برتری حقوق زنان با خرد جمعی جامعه جهانی وهمچنین برداشت های بسیاری از دولت های خرد محور سازگار است.نظر شما را در این باب خواستارم در پایان با عرض ارادت وتشکر مجدد از شما باوجود تمامی سختی ها ومشکلاتی که بجان خریده اید ودراین وادی گام نهاده اید،از اینکه این مقال اینقدر طویل وملال انگیز شد پوزش میطلبم واز سبکدستی های این قلم عذر تقصیر.من خود باوجود اینکه از دنیای آزاد مجازی بهره وافر از شما بردم اما این نوع از ارتباط را چندان نمیپسندم وخواستار ارتباطی مستقیم(مانند استفاده از تلفن)برای استفاده از شما میباشم.بدانید که نگاه من برای دیدن پاسخ به سوالاتم ثانیه شماری میکند.خدانگهدار شما وانشاالله موفق باشید امیرحسین21ساله/دانشجوی کارشناسی رشته حقوق/تهران

Unknown گفت...

با عرض سلام

آدرس ایمیل حضرتعالی را لطفاً به ما بدهید.

خدا نگهدارتان باشد.

علیرضا سهی گفت...

تازه امروز فهمیدم که شما آزاد شدید. هر شب دعای من این بود که شما از بند رهایی یابید و آزاری نبینید. استاد قابل، شما برای بسیاری تنها ریسمانی هستید که هنوز آن ها را به اسلام پیوند داده، نمی خواهم باعث غرور در شما شوم اما می توان اثبات کرد که آنچه شما به عنوان شریعت عقلانی عنوان می کنید بعد از اظهارات فقهی جاوید الاثر امام موسی صدر بزرگترین اتفاق در جهان فقه در صد ساله اخیر است...

علیرضا سهی گفت...

nasime جان میشه درباره اشکالات علمی قرآن مثال بزنی؟ شاید اشتباه از شما باشه

علیرضا سهی گفت...

سخن گنجی، در واقع فهمی است که یک کودک دبستانی می تواند از سخن چند سال پیش سروش درباره قرآن و پیامبر داشته باشد.... به مثال زیر دقت کنید: یک رئیس اداره یک منشی دارد و می خواهد دستورالعملی را به کارمندان خود ابلاغ کند. در این حال چهار حالت وجود خواهد داشت: 1- او دستورات را می نویسد و به منشی می دهد که عینا در تابلوی اداره نصب شود 2- او دستور را شفاها به منشی می گوید تا منشی باادبیات خود، آن را به کارمندان منتقل کند 3-رئیس اداره مستقیما با کارمندان صحبت خواهد کرد 4- رئیس آنقدر به منشی خود اعتماد دارد و آنقدر او را خوب تربیت کرده که می داند منشی در این اوضاع پیش آمده، دستور را حتی قبل از ابلاغ به کارمندان منتقل می کند... در هر چهار صورت دستور ابلاغ شده، فرمان رئیس است..... و لذا در هر صورت قرآن کلام الله است هرچند اگر ثابت شود که ظاهر الفاظ آن ساخته محمد است که البته چنین نیست و معانی عالی عرفانی آن به قول سروش نمی تواند انسان ساخته باشد.... هوالنور، هوالاظاهر، هوالباطن را اولین بار از افق قرآن می شنویم و سراپای وجودمان غرق شعف می شود... بیایید به کتاب مقدسی که عشق بین زن و مرد را نشانه وجود خدا می داند احترام بگذاریم: و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون